حضرت زهرا سلام الله علیها
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از پدرى بزرگوار همچون پیامبر اسلام و مادرى فداکار مانند حضرت خدیجه پاى به این عرصه خاکى نهاد. مختصرى از زندگانى رسول الله در بخش مربوط به ایشان گفته آمد.در اینجا فقط اشارهاى مىکنیم به زندگى مادر گرامى حضرت زهرا(س).
خدیجه پیش از ظهور اسلام از زنان برجسته قریش بشمار مىرفته است تا آنجا که او را طاهره و سیده زنان قریشش مىخواندند.بنا بر یک قول پیش از پیامبر شویى نداشته ولى بنا بر قول مشهور پیش از آنکه به عقد رسول اکرم درآید نخست زن ابوهاله هند بن نباش بن زراره و پس از آن زن عتیق بن عائذ از بنىمخزوم گردید. وى از ابوهاله صاحب دو پسر و از عتیق صاحب دخترى گردید.اینان برادر و خواهر مادرى فاطمهاند.
پس از این دو ازدواج، با آنکه زنى زیبا و مالدار بود و خواهان فراوان داشت، شوى نپذیرفت و با مالى که داشت به بازرگانى پرداخت.تا آنگاه که ابوطالب از برادرزاده خود خواست او هم مانند دیگر خویشاوندانش عامل خدیجه گردد و از سوى او به تجارت شام رود و چنین شد.پس از این سفر تجارتى بود که به زناشویى با محمد(ص)مایل گردید، و چنانکه میدانیم او را به شوهرى پذیرفت.
چنانکه بین مورخان شهرت یافته و سنت نیز آنرا تأیید میکند، خدیجه به هنگام ازدواج با محمد(ص)چهل سال داشت.ولى با توجه به تعداد فرزندانى که از این ازدواج نصیب او گشت، مىتوان گفت تاریخنویسان رقم چهل را از آن جهت که عدد کاملى است انتخاب کردهاند.در مقابل این شهرت، ابن سعد به اسناد خود از ابن عباس روایت مىکند که سن خدیجه هنگام ازدواج با محمد(ص)بیست و هشت سال بوده است.
جز ابراهیم که از کنیزکى آزاد شده بنام ماریه قبطیه متولد شد، دیگر فرزندان پیغمبر: زینب، رقیه، ام کلثوم، فاطمه(ع)، قاسم و عبد الله همگى از خدیجهاند.قاسم در سن دو سالگى پیش از بعثت و عبد الله در مکه پیش از هجرت مرد.اما دختران به مدینه هجرت کردند و همگى پیش از فاطمه(ع)زندگانى را بدرود گفتند.
خدیجه نخستین زنى است که به پیغمبر ایمان آورد.هنگامى که پیغمبر دعوت خود را آشکار کرد و ثروتمندان مکه روى در روى او ایستادند و به آزار پیروان او و خود وى نیز برخاستند، ابوطالب برادرزاده خود را از گزند این دشمنان سرسخت حفظ مىکرد، اما خدیجه نیز براى او پشتیبانى بود که درون خانه بدو آرامش و دلگرمى مىبخشید.براى همین خوى انسانى و خصلت مسلمانى است که رسول خدا پیوسته یاد او را گرامى مىداشت.
ولادت
روایات در مورد تاریخ ولادت حضرت زهرا(س) مختلف است و بحث در این روایات جز از نظر روشن شدن تاریخ، فایدهاى ندارد.دختر پیغمبر پنج سال پس از بعثت یا پیش از بعثت متولد شده باشد، در بیستم جمادى الثانیه متولد شده باشد یا در روز دیگر، نه ساله شوهر کرده باشد یا هجدهساله، هجده ساله بجوار پروردگار رفته باشد یا بیست و هشت ساله، او دختر پیغمبر اسلام و نمونه کامل زن تربیت شده و برخوردار از اخلاق عالى اسلامى است.آنچه هر زن و مرد مسلمان باید از زندگانى دختر پیغمبر بیاموزد، پارسایى، پرهیزگارى، بردبارى، فضیلت، ایمان به خدا و ترس از پروردگار و دیگر خصلتهاى عالى انسانى است که در خود داشت.
نام و القاب ایشان
نام او فاطمه است.فاطمه وصفى است از مصدر فطم. این ماده در لغت عرب به معنى بریدن، قطع کردن و جدا شدن آمده است.این صیغه که بر وزن فاعل معنى مفعولى مىدهد، به معنى بریده و جدا شده است.فاطمه از چه چیز جدا شده است؟در کتابهاى شیعه و سنى روایتى مىبینیم که پیغمبر فرمود او را فاطمه نامیدند، چون خود و شیعیان او از آتش دوزخ بریدهاند.
نویسندگان سیره و محدثان اسلامى براى دختر پیغمبر لقبهایى چند نوشتهاند:
زهرا، صدیقه، طاهره، راضیه، مرضیّه، مبارکه، بتول و لقبهاى دیگر.از این جمله لقب زهرا از شهرت بیشترى برخوردار است، و گاه با نام او همراه مىآید«فاطمه زهرا»و یا بصورت ترکیب عربى«فاطمة الزّهراء».
مادرِ پدر
بارى پرورش زهرا در کنار پدرش رسول خدا و در خانه نبوت بود. تربیت دینى را هم از آموزگارى چون محمد(ص) فراگرفت. در این خانه بود که تکبیر گفتن و روى به خدا ایستادن آغاز شد.
او در خانه تنها بود و همبازى نداشت. دو خواهر او سالیانى چند از او بزرگتر بودند.شاید این تنهایى هم یکى از انگیزههایى بوده است که باید از دوران کودکى همه توجه وى به ریاضت هاى جسمانى و آموزشهاى روحانى معطوف گردد.
اندک اندک آیههاى دیگر مىرسد و درسهاى وسیعتر آغاز مىگردد: کسى بر دیگرى برترى ندارد، برده و ارباب در پیشگاه حق تعالى برابرند...
این سخنان مکیان را خوش نیامد و موج آزارها و سخنان ناروا را در حق پیامبر واپسین باعث شد.او در این میان به دو یار وفادار دلگرم بود: ابوطالب و خدیجه، ولى قضاى الهى چنان بود که این دو را نیز با فاصله اندکى از دست بدهد.
فاطمه(ع) چنانکه از قرآن درس گرفته است باید این آزمایش را هم ببیند. مرگ خویشان براى او آزمایش دگرى است. علاوه بر تحمل فراق مادر باید سنگ صبور پدر باشد.اکنون فاطمه فقط دختر خانواده نیست. او جانشین عبدالله، آمنه، ابوطالب و خدیجه است. او «ام ابیها» است، آرى او مام پدر است.
هجرت
با وجود همه دشمنیها اراده الهى بر این قرار گرفته بود که دین حق در گیتى منتشر شود و اولین گام در این مسیر، هجرت بود. پیامبر(ص) با هجرت به یثرب توطئه قریش را براى قتل وى خنثى نمود.على نیز پس از فداکارى عظیمى که در شب هجرت انجام داد موظف بود بعد از رد امانات به همراه فاطمه و چند تن دیگر راه مدینة النبى را در پیش گیرد و به رسول الله بپیوندد و چنین کرد.
بسم الله الرحمن الرحیم
آی? اول:«بسم الله الرحمن الرحیم»
بحث لغوی آی? اول
مفردات آیه: الاول حرف الباء(معانی حرف باء)
1)الالصاق:که معنای غالبی حرف باء است.
الف:الاتصال والملازمة بین الشیئین.1 ب:ملازمة الشیئ للشیئ.2 ج:حرف الالصاق الباء،سماها النحویون بذلک لانها تلصق ما قبلها بما بعدها.کقولک مررت بزید.3
2)التعدیة:التعدیة ای التجاوز(وهو تجاوز معنی الفعل من الفاعل الی المفعول).4
3)الاستعانة:طلب کمک کردن.5 4)سببیت:کل شیء یتوصل به الی غیره.6
5)المصاحبة):به معنای مع)الصاحب الملازم انسانا کان او حیوانا او مکانا او زمانا ولا فرق بین ان تکون مصاحبته بالبدن(وهوالاصل والاکثر)او بالعنایة والهمة.7
6)الظرفیة:(به معنای فی)ظرف برای هر چیز.8 7)بدل:البدل هو الشیئ الذی یجعل مکان غیره.9
8)المقابلة:قابل الشیئ بالشیئ(آن دو چیز را با هم سنجید تا وجه تشابه یا تخالف آنها را بداند).10
9)التعویض:والعوض ما تعقب به الشیئ علی جهة المثامنة...والعوض هو البدل الذی ینتفع به کائنا ما کان.11
10)المجاوزة:(به معنای ثلاثی مجرد)از آنجا گذشت وآن را پشت سر گذاشت.12
11)الاستعلاء(یا به معنای علی)یعنی طلب علو که یا محمود است یا مذموم.13
12)التبعیض:الف)آن را بخش بخش وتکه تکه کرد.14 ب)بعض الشیئ:جزء منه(وبعض در مقابل کل است).15 13)القسم:العهد.16 14)الغایة:(به معنای الی)الف :به معنای غرض17 ب:مسافت ومقدار18
15)التوکید(زائدة):الزائدة یعنی زیادی و اضافه وزائدة مؤنث زائد است.19 التوکید:محکم شدن.آن چیز را مقرر کرد.ثابت.20 16)التفدیة 21:فدا شدن22 17)التجرید:الف)ان ینتزع من ذی صفة آخر مثله مبالغة فی کماله فی تلک الصفة.23 ب)خالی کردن وکندن.24 ج)عزل صفة او علاقة عزلا ذهنیا25
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1)بدایة النحو.ص355.پ1
2)مقائیس اللغة.ص954
3)لسان العرب.ج12.ص279
4)مفردات.ص554
5)مفردات598
6)لسان العرب.ج7.ص100
7) مفردات.ص475
8)المنجد.ص1057
9)فروغ اللغویة.ص380
10) المنجد. ص380
11) فروغ اللغویة.ص1388
12) المنجد.ص 296
13) مفردات.ص582
14) المنجد.ص89
15) مفردات.ص134
16)مفردات.ص252
17)سلسبیل.ص32.پ21
18)بدایة النحو.ص354
19) المنجد.ص695
20) المنجد.ص27
21)موسوعة.ص186
22) المنجد.ص1301
23)الظرائف العلویة.ج4.ص15.پ3
24) المنجد.ص182
25)معجم الوسیط.ص115
بسمه تعالی
یکی ازدانستنی های مفید برای امر دین داری وفهم فقاهتی دین آشنایی با زبان دین یعنی صرف ونحوومعانی بیان وبدیع ولغت و...می باشد.
قرآن وروایات اهل البیت علیهم السلام ومتون اصلی واساسی دین به زبان عربی می باشد.
بنابراین بهره برداری علمی ودرک صحیح معارف دینی نیازمند به آمادگی وتجهیز علمی برای رجوع به این منابع وماخذ اصلی دین است واین مهم میسور نخواهد شد مگر از طریق آشنایی با قواعد صرف ونحو وسایر علوم عربیه.
لذا بنده باکمک چند تن از دوستان پرتلاش خودسعی کردیم تحقیقی تقریباً جامع پیرامون مباحث ادبیاتی انجام دهیم تا یک سری مشکلات ادبی که توجه خیلی کمی به آنها می شود را تا سرحدّ توان حلّ وفصل کنیم لذا پس از مشورتهای گوناگون با اساتید زبر دست حوزه علمیه اصفهان تصمیم گرفتیم بحثی عملی در مورد سوره مبارک حمد داشته باشیم که به این شرح است مرحله اول پیرامون مباحث لغوی بحث می شود،در مرحله دوم مباحث صرفی،در مرحله سوم مباحث نحوی،در مرحله چهارم مباحث منطقی ودر مرحله پنجم مباحث بلاغی مورد بررسی قرار می گیرد وانتخاب سوره حمد هم بخاطر اهمیت آن نسبت به سوره های دیگر است.
در ضمن دوستانی که سؤال دارند از طریق ایمیل با ما در تماس باشند.
در پایان از خداوند متعال طلب فهم دقیق علوم آل محمد علیهم صلوات الله را می نمایم،موفق ومؤید باشید.
درنگ امام (ع) در دادن پاسخ به او براى این بود که استعداد و آمادگى او را براى پذیرش موعظه، و تأثیر عمیق آن را در وجود او مىدانست و بیم داشت که با شنیدن پاسخ، از خوف خدا هوش از سرش برود و جان از قالب تهى کند، از این رو او را به رعایت تقوا دستور داد، و منظور از این ترس از خدا در باره حفظ جانش بود که مبادا بر اثر این پرسش، حادثه ناگوارى براى او رخ دهد.
او همّام بن شریح بن یزید بن مرّة بن عمرو بن جابر بن عوف اصهب بود، که از پیروان و دوستان على (ع) به شمار می رفت و مردى عابد و پارسا بود.
از این رو هنگامى که همّام بىهوش به زمین افتاد و مرد، امیر مؤمنان (ع) فرمود: بدانید به خدا سوگند من در باره او از این حیث بیمناک بودم، و امام (ع) هنگامى پاسخ او را داد که به گفتار آن حضرت بسنده نکرد و جز جواب پرسش خود را نمىخواست.آری همام از امام سؤال کرد که متقین را برای من توصیف کن وچون امام فرمودند:«إتَّقُوا ألله وأحْسِنْ»اواصرار بر معارف بیشتری ورزید واصرار ورزید تا اینکه امام بر بالای منبر رسول الله رفتند ویکی پس از دیگری صفات اهل تقوا را بیان کردند........................