سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردم دنیا همچون سوارانند که در خوابند و آنان را مى‏رانند . [نهج البلاغه]

طلبه جوان

Powerd by: Parsiblog ® team.
نابغه(چهارشنبه 87 اردیبهشت 25 ساعت 6:57 عصر )

 

 

علامه سید محمد حسین طباطبائى‏(رحمه الله)

*والدین و محیط رشد و نمو

*اساتید

*شاگردان‏

*فعالیتهاى اجتماعى و ابتکارات‏

*تأثیر و تأثر

*کتابها و تألیفات‏

علامه سید محمد حسین طباطبائى‏

 علامه طباطبائى در 29 ذى حجه سال 1321 ه. ق مطابق با سال 1281 ه. ش در شهر تبریز متولد شده و در 18 محرم سال 1402 ه. ق مطابق با 24 آبان سال 1360 ه. ش در شهر قم به ابدیت پیوسته و در حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام در قسمت بالا سر مدفون شده است.

*والدین و محیط رشد و نمو       ابتدا

 نسبت علامه طباطبائى از طرف پدر به حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام و از طرف مادر به حضرت امام حسین علیه السلام مى‏رسد. بدین جهت از انتساب به دو سرور جوانان بهشت نصیب داشته است. پدر او سید محمد قاضى طباطبائى از خاندانى است که در شهر تبریز بلکه در جهان تشیع به علم و دانش معروف بوده و داراى علماء و دانشوران مشهورى بوده است.

 در محیط رشد و نمو علامه جویبارهاى ایمان و تقوا جریان داشت و فضاى آن با کردار و رفتار صالح به معنویت آراسته بود. رفتار این خانواده که از ذریه رسول خدا صلى الله علیه و آله بودند از سیرت آن خاندان نیز بهره‏هاى فراوان داشت و رایحه معطر پارسائى و پرواپیشگى را بر مشام این کودک وارد مى‏ساخت و زمزمه‏هاى توأم با ذکر و نیایش و صلوات و عبادت، سرود توحید را در گوش او مى‏نواخت و او تحت تأثیر چنین فضاى ملکوتى و پاکیزه که فطرت ملکوتى و سرشت الهى او را بارور مى‏ساخت براى به عهده‏گرفتن وظیفه‏اى بزرگ و مهم مهیا مى‏شد.

 شهر تبریز محل رشد و نمو علامه طباطبائى سرزمین علم و فرهنگ بوده و حوزه‏هاى علمیه و مراکز دینى آن از روزگار صفویه تا کنون گروههاى زیادى از علماى نامدار را تربیت کرده است. شجاعت و دلاوریهاى مردم این سامان نیز در طول تاریخ ایران در راه دین و ایمان و دفاع از سرزمین اسلامى زبانزد عام و خاص است.

 هنوز پنج بهار از عمر علامه طباطبائى نگذشته بود که با مرگ مادر، آسمان زندگى او تیره و تار گشت و با فوت پدرش در نه سالگى، تندبادهاى حوادث زندگى، ریشه‏هاى وجود او را هدف قرار داد و غم و اندوه فقدان پدر و مادر را برایش نمودار ساخت تا از همان ابتداى زندگى با مشکلات و ناملایمات همراه شود و شخصیت او پخته گردد. اما با اینکه عده‏اى اوضاع پریشانى براى علامه و برادرش پیش‏بینى مى‏کردند، حکمت الهى راه رشد و تعالى آن دو را هموار ساخت و وصى پدرش براى عادى شدن زندگى براى آنها خادم و خادمه‏اى معین کرد تا پیوسته امور آنها را مراقبت کنند تا به رشد کافى برسند.

دوران کودکى و نوجوانى و تحصیل علوم مقدماتى‏

 علامه طباطبائى به دلیل گرفتاریهاى زندگى تا نه سالگى به مکتب و مدرسه نرفت و از فراگیرى نوشتن و علم دور ماند، ولى پس از پشت سر نهادن مشکلات و تحمل سختى‏ها مصمم شد به دنبال کسب تحصیل و دانش برود.

 او از سال 1290 ه. ش تا سال 1296 ه. ش به مدت شش سال به همراه برادرش پس از آموختن قرآن که در روش درسى آن روزها مرسوم بود قبل از هر چیزى تدریس شود، کتابهایى چون گلستان، بوستان، نصاب الصبیان، اخلاق ناصرى، انوار سهیلى، تاریخ عجم، منشآت امیر نظام و ارشاد الحساب را در نزد ادیبى لایق به نام شیخ محمد على سرائى فرا گرفت. علاوه بر اینها، زیر نظر استاد میرزا علینقى خطاط به یادگیرى فنون خوشنویسى پرداخت.

دوران نوجوانى و جوانى و تحصیل علوم حوزوى با عنایت الهى‏

 تحصیلات تا این پایه روح علم‏جوئى او را قانع نساخت، از این رو در سال 1297 ه. ش وارد مدرسه طالبیه تبریز شد و تا سال 1304 ه. ش به فراگیرى ادبیات عرب و علوم عقلى و نقلى و فقه و اصول پرداخت و در ظرف این هشت سال کتابهاى امثله، صرف میر و تصریف در علم صرف و کتابهاى عوامل، انموذج، صمدیه، شرح سیوطى، جامى و مغنى در علم نحو و کتاب مطول در علم معانى و بیان و کتابهاى شرح لمعه و مکاسب در فقه و کتابهاى معالم، قوانین، رسائل و کفایه در علم اصول فقه و رساله کبرى، حاشیه ملا عبد اللّه و شرح شمسیه در علم منطق و شرح اشارات در فلسفه و کشف المراد در علم کلام را خواند.

 در ابتداى این دوران بر طبق گفته خود علاّمه، ایشان علاقه زیادى به تحصیل نداشته است. این مدت که چهار سال طول کشیده، زمانى است که ایشان از تحصیل بهره‏اى نگرفته و روزى که از عهده امتحان سیوطى بر نمى‏آید با عتاب استاد روبرو مى‏گردد و با ناراحتى از شهر تبریز خارج مى‏شود و عملى را انجام مى‏دهد که لطف خداوند شامل حالش مى‏شود و شوق وافرى به علم و تحصیل در خود احساس مى‏کند و از آن زمان تا پایان تحصیل که حدودا هیجده سال طول مى‏کشد هرگز نسبت به تعلیم و تفکر احساس خستگى نمى‏کند و بسیارى شبها تا صبح به مطالعه مشغول مى‏شود. این عنایت الهى باعث مى‏شود از آن به بعد هر مشکلى برایشان پیش مى‏آید به راحتى آنرا حل کنند. این عنایت الهى در طول زندگى همواره مددکار ایشان بوده و پیوسته احساس مى‏نموده است ناپیدائى او را از هر پرتگاه خطرناک نجات مى‏دهد و جاذبه مرموزى او را از میان هزاران مانع بیرون مى‏کشد و به مقصد هدایت مى‏کند.

هجرت به نجف اشرف براى ادامه تحصیل‏

 در سال 1304 ه. ش اشتیاق به تکمیل تحصیلات، علامه طباطبائى را رهسپار نجف اشرف کرد. در ابتداى ورود، مشکلات بسیارى از قبیل آب و هواى گرم، آب غیر بهداشتى، غربت، تازگى محیط و تغییر زبان مردم، سختیهاى بسیارى برایشان فراهم کرد و حتى به مرگ اولین فرزندشان سید محمد انجامید. امّا عزم راسخ او براى ادامه تحصیل تمام این مصائب را براى او سهل نمود.

 در همین ایام قبل از تصمیم براى حضور در درس خاصّى، آن عنایت الهى همیشه همراه به سراغش مى‏آید و در حالى که در منزل نشسته بود و در مورد اوضاع و احوال خویش مى‏اندیشید، یکى از عرفاى نامدار که پسر عمّ ایشان بود و از ورود ایشان به نجف خبردار شده بود درب منزل او را مى‏کوبد و بعد از ورود و خیر مقدم به علاّمه به جهت ورود به حوزه علمیه نجف اشرف و باز نمودن باب گفتگو او را به تهذیب نفس و تکمیل مکارم و عدم غفلت از نفس اماره توصیه و منزل را ترک مى‏کند. این عارف نامدار یعنى آیة اللّه حاج میرزا على آقاى قاضى طباطبائى با برخوردهاى خود آنچنان علامه را شیفته خویش مى‏کند که تا هنگام حضور در نجف اشرف هیچگاه محضر او را ترک نمى‏کند حتى تا سى سال بعد از وفات استاد، از استعمال عطر خوددارى مى‏فرمودند و هر گاه از تهذیب نفس و سیر و سلوک صحبت به میان مى‏آمد از او یاد مى‏کرد.

تحصیل فلسفه و عرفان در نجف اشرف و ملازمت آیة الله قاضى طباطبائى‏

 مصاحبت با این عارف و انسان کامل، علامه را وارد مرحله جدیدى از زندگى و تحصیل کرد. او هنگام آمدن به نجف اشرف خود را از تحصیل فلسفه و معقول بى‏نیاز مى‏دید و تصور مى‏کرد اگر ملاصدرا نیز زنده بود، نیازى به تحصیل نزد او نداشت امّا با حضور در محضر آیة الله قاضى طباطبائى یکباره احساس مى‏کند از فلسفه و حکمت چیزى عایدش نشده و حتى از اسفار یک کلمه نفهمیده است.

 بدین ترتیب او باز هم به تحصیل فلسفه مى‏پردازد و هر چند مشخص نشده که کتاب خاصى را نزد آیة الله قاضى طباطبائى در این زمینه خوانده باشد ولى خود او ایشان را به یکى از اساتید علوم عقلى خویش معرفى مى‏کند.

 استاد دیگر او در این زمینه، حکیم سید حسین بادکوبه‏اى است و علامه در مدت شش سال در نجف اشرف منظومه سبزوارى، اسفار، مشاعر و دوره شفاى بوعلى و کتاب اتولوجیا را نزد او فراگرفته است.

 اما تحصیل فلسفه علامه طباطبائى در این زمان تحت تأثیر عرفان و معارف اسلامى قرآن کریم قرار داشت نه به این معنى که این امور را با هم مخلوط مى‏کرد بلکه به این معنى که عرفان و سیر و سلوک را هدف و فلسفه را به عنوان امرى مقدمى تلقى مى‏نمود و هر دو را در صورتى معتبر و راستین مى‏شمرد که با معارف قرآن کریم هماهنگ باشند. درباره مکتب فلسفى و عرفان و تفسیر ایشان به طور مستقل صحبت خواهیم کرد، در اینجا تنها باید خاطر نشان کنیم که او قسمت عمده عرفان عملى و نظرى و همچنین مکتب تفسیرى خویش را از استاد آیة الله قاضى طباطبائى فرا گرفت و از آنجا که در نزد حکیم سید حسین بادکوبه‏اى تنها تمهید القواعد را خوانده کتابهاى شرح فصوص قیصرى و مصباح الانس قونوى و فتوحات مکیه ابن عربى را به احتمال زیاد نزد آیة الله قاضى طباطبائى خوانده است.

تحصیل ریاضیات و فقه و اصول‏

 علامه طباطبائى در تبریز ارشاد الحساب در علم ریاضیات را خوانده بود لیکن استاد ایشان حکیم سید حسین بادکوبه‏اى براى پرورش ذوق برهان در ایشان او را به خواندن تحریر اقلیدس تشویق مى‏کند و علامه نیز دو سال و اندى این کتاب و ریاضیات را نزد آقا سید ابوالقاسم خوانسارى که در ریاضیات بسیار متبحر و مورد مراجعه دانشگاهیان و در معادلات جبر و مقابله صاحب نظر بود مى‏خواند.

 شهرت حوزه علمیه نجف در زمان تحصیل علامه طباطبائى وامدار مجتهدان بزرگ و اساتید گرانقدر در زمینه فقه و اصول بوده است و شاید تنها انگیزه‏اى که او را به نجف کشاند تکمیل تحصیلات فقهى و اصولى خود بوده است. این انگیزه هر چند بعد از ملاقات با آیة اللّه قاضى طباطبائى تحت الشعاع عرفان و سیر و سلوک قرار گرفت لیکن جایگاه خاص خود را حفظ کرد و علامه نزد آیات عظام شیخ محمد حسین اصفهانى معروف به کمپانى و شیخ محمد حسین نائینى و سید ابو الحسن اصفهانى دوره‏هائى از اصول و ابوابى از فقه را خواند تا به مقام اجتهاد نائل گردید و از آیة الله نائینى اجازه روایت و اجتهاد گرفت.

 اساتید فقه و اصول او خود، مجسمه‏هائى از تقوى و اخلاق و عرفان بوده‏اند و تحصیل فقه و اصول نزد آنها به بعد عرفانى علامه کمک شایانى مى‏کرده است و تعریفات علامه از این اساتید نیز حاکى از تأثیر اخلاقى از رفتار این انسانهاى خود ساخته دارد.

تحصیل علم تفسیر در محضر آیة الله قاضى طباطبائى‏

 یکى از ویژگیهاى بارز علامه طباطبائى مهارت در تفسیر به شیوه خاصى است. در این رابطه به طور مستقل بحث خواهیم کرد لیکن آنچه در اینجا مى‏خواهیم به آن بپردازیم تحصیل در این زمینه است. دو استاد بزرگ او یعنى آیة الله سید على قاضى طباطبائى و حکیم سید حسین بادکوبه‏اى مفسر بوده‏اند اما آنچه از بیانات خود استاد علامه مشخص مى‏شود اینست که او سبک تفسیرى خود را از آیة الله قاضى طباطبائى آموخته است. ایشان فرموده‏اند:

« این سبک تفسیر آیه به آیه را استادمان قاضى قدس سره به ما تعلیم دادند و ما در تفسیر از روش ایشان پیروى مى‏کنیم.»

بازگشت به تبریز و شروع تحقیق‏

 یکى از مشکلات علامه طباطبائى در نجف اشرف که همواره کم و بیش با آن دست به گریبان بودند تأمین معاش روزمره بوده است. همین مسأله عاقبت در سال 1314 ه. ش ایشان و برادرشان را مجبور نمود از نجف به زادگاه خویش بازگردند. بیشتر اوقات دوره زندگى دوباره در تبریز که مثل زندگى در نجف اشرف ده سال طول کشید، به امور زراعت و کشاورزى گذشت، از این رو علامه آنرا دوره خسارت زندگى خود مى‏داند زیرا از تحصیل و تدریس و تفکر علمى او را بازداشت. این مطلب حاکى از روح بلند و همت بسیار والاى اوست زیرا در این دوره ایشان موفق به تألیف چندین رساله عمیق فلسفى گردید ولى این مقدار روح بلند او را قانع نمى‏کرد و او در پى مکانى همچون حوزه علمیه قم بود تا بتواند تفسیرى گرانقدر مثل المیزان بنویسد و شاگردانى فروزان و نامدار همچون استاد شهید مرتضى مطهرى در زمینه علمى و تهذیب نفس تربیت کند.

زندگى پربار در قم در زمینه تحقیق و تدریس‏

 علامه طباطبائى در اول سال 1325 ه. ش پس از ساماندهى نسبى امور معاش خویش از ادامه سکونت در تبریز منصرف شده و پس از استخاره به قرآن کریم با بشارتى که در آیه«هنالک الولایة لله الحق هو خیر ثوابا و خیر عقبا»الکهف / 44 بر ایشان حاصل مى‏شود به سوى قم حرکت مى‏کند.

 در این زمان حوزه‏هاى علمیه در سراسر کشور و بخصوص حوزه علمیه قم که تازه از تحت فشارهاى رضاخان خارج شده بودند احساس نیاز به فرزانگانى که عطش علمى طلاّب جوان را فرو نشانند و آنها را در زمینه تبلیغ دین یارى رسانند بسیار شدید بود.

 با حضور علامه در قم بسیارى از نخبگان حوزه که از جهاتى دچار یأس شده بودند، بار دیگر نشاط علمى خویش را بدست آوردند و پروانه‏وار بر گرد وجود این عطیه الهى مى‏گردیدند و از وجود او بهره‏ها مى‏گرفتند و او نیز که مجسمه اخلاص بود تمام وجود خویش را نثار آنان نمود و شاگردانى تربیت نمود که هر یک در بعد نظرى و عملى راهنما و مقتداى دیگران گردیدند.

پاسدارى از حریم تشیع: علامه طباطبائى« ره» خویشتن را وقف راه حفظ و ترویج تشیع کرده بود و در این راه هر گونه رنج و مشقتى را تحمل مى‏کرد. گذشته از کتابهاى مختلف در این زمینه مخصوصا تفسیر المیزان که نوشتن آنها با مرارتهاى بسیار همراه بوده است، او هر موقعیتى را در این زمینه غنیمت مى‏شمرد و بدون هیچگونه چشمداشتى در این راه قدم برمى‏داشت.

 پروفسور کربن که به منظور شناخت تشیع سالى چند ماه به ایران مى‏آمد و به پژوهش و تحقیق در مورد شیعه‏شناسى مى‏پرداخت، به توسط برخى اساتید دانشگاه از محضر علامه طباطبائى تقاضا نمود در این باره به وى کمک کند. علامه طباطبائى نیز که از فعالیتهاى علمى و برخى فضائل انسانى این محقق با خبر بود درخواست وى را اجابت نمود و با وجود ضعف مزاج و کهولت سن هر دو هفته یک مرتبه از قم بوسیله اتوبوس به تهران تشریف مى‏برد و به پرسشهاى کربن پاسخ مى‏داد و معارف و حقایق گرانبهاى تشیع را در اختیار او و عده‏اى از اساتید دانشگاه قرار مى‏داد و بدین وسیله شناخت صحیح تشیع را به جهان غرب توسط هانرى کربن عملى نمود.

 آیة الله جوادى آملى از مرحوم علامه« ره» نقل کرده که در سالى مرحوم علامه« ره» در درکه تهران تابستان را سپرى مى‏کرده است، یکى از صاحبنظران در زمینه افکار کمونیستى و مادى، میل پیدا کرد با ایشان به بحث بنشیند. این بحث از صبح تا شب بیش از هشت ساعت به طول انجامیده و آن صاحب نظر بعدا به یکى از دوستانش گفته است آقاى طباطبائى مرا موحّد کرد.

دلسوزى براى مسلمانان: در سال 1348 ه. ش همزمان با جنگهاى شش روزه بین اسرائیل متجاوز و اعراب، مرحوم علامه طباطبائى« ره» به همراه آیة الله حاج ابو الفضل موسوى زنجانى و استاد شهید مرتضى مطهرى ضمن اظهار همدردى با مسلمانان مظلوم فلسطین، با انتشار بیانیه‏اى از امت مسلمان دعوت کردند تا براى یارى برادران مسلمان و عرب خود کمکهاى لازم را جمع‏آورى کنند و براى این منظور سه شماره حساب در بانک‏هاى تهران افتتاح نمودند.

تلاش براى اتحاد مسلمانان: علامه طباطبائى ریشه ضعف مسلمانان را تفرقه و تحزّب آنها مى‏دانست و در جهت وحدت تشیع و تسنن گامهایى برداشت. استاد جوادى آملى مى‏فرماید:« اقداماتى که علامه در ایجاد الفت و هماهنگى بین مذاهب اسلامى داشت فراوان است. چون یکى از مهمترین راهها براى هماهنگ کردن مذاهب، تفسیر قرآن است و قرآن مورد پذیرش تمام مذاهب است ایشان در راه تفسیر قرآن کوشیدند و در پى این مقصد بودند که ملل اسلامى را به عنوان امت واحده معرفى کنند و اختلافهایى را که به اصل آسیب مى‏رساند برطرف کنند. علامه طباطبائى« ره» در تفسیر خویش از سخنان معصومین علیهم السلام استفاده مى‏کردند و آنها نیز مى‏کوشیدند مردم را از تفرقه و تشتت مذهبى که داراى آثار سوء است بر حذر دارند. علامه طباطبائى« ره» با تبیین معارف قرآن و تشریح سخنان اهل بیت مى‏کوشید امت اسلامى را در برابر بلوکهاى شرق و غرب امت واحد کند تا اینها بتوانند در پرتو وحدت و استوارى و استقامت در قبال تمام واردات شرق و غرب بایستند و آسیب‏پذیر نباشند».

رسیدگى به امور اجتماعى: مهندس عبد الباقى فرزند علامه در این باره مى‏گوید:« خوب بیاد دارم مرحوم پدرم دائما در طول سال مشغول فعالیت بودند و کار کردن ایشان در فصل سرما و در حین ریزش باران و برفهاى موسمى در حالى که چتر بدست گرفته یا پوستین بدوش داشتند امرى عادى تلقى مى‏گردید. او در فصول بیکارى مردم را بسیج مى‏کرد تا خود کوچه‏ها و معابر را مرمت نموده و به نظافت مسیرهاى عبور و مرور بپردازند. در مدت ده سال بعد از مراجعت علامه از نجف به روستاى شادآباد و بدنبال فعالیت‏هاى مستمر ایشان قناتها لایروبى و باغ‏هاى مخروبه، تجدید خاک و اصلاح درخت شد و در عین حال چند باغ جدید احداث گردید و یک ساختمان ییلاقى هم در داخل روستا جهت سکونت تابستانى خانواده ساخته شد و در محل زیر زمین خانه حمامى به سبک امروزى شامل یک دستگاه آبگرمکن مسى ساخت آلمان که با هیزم گرم مى‏شد بنا نمود، در حالى که در سال 1318 ه. ش حمامها عموما خزینه‏اى بود. پدرم از محل درآمد ملکى به روستائیانى که نیازمند بودند وام مى‏داد و قبض مى‏گرفت و چنانچه کسى بعد از دو فصل برداشت محصول قادر به پرداخت بدهى خود نبود او را بخشیده و قبض را به خودش پس مى‏داد و از طلب خود صرف نظر مى‏کرد. از جمله کارهاى اجتماعى آن فرزانه عالیقدر در روستاى شادآباد مراقبت از روابط اخلاقى مردم و مناسبتهاى اجتماعى روستائیان و رشد فرهنگى و اعتلاى اعتقادات آنان بود.

ساخت وسیله‏اى براى تعیین قبله: استاد حسن‏زاده آملى از محصلین مدرسه حجتیه نقل مى‏کند که مرحوم علامه طباطبائى« ره» در یک گوشه این مدرسه دائره هندیه براى تعیین سمت قبله و تشخیص خط نصف النهار که از روى آن زوال ظهر به افق قم معلوم مى‏شد را نصب نمود که متاسفانه در حفظ آن کوتاهى شد و چنان اثر علمى عملى ضایع گشت‏.

 


» سلمان شبانی سرشبادرانی
»» نظرات دیگران ( نظر)


لیست کل یادداشت های وبلاگ
نابغه
معلم ای شمع سوزان
جانم فدای رهبر
شهدا شمع محفل بشریتند
[عناوین آرشیوشده]

بازدیدهای امروز: 1 بازدید
بازدیدهای دیروز: 2 بازدید
مجموع بازدیدها: 9909 بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ وضعیت من در یاهو ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

» لوگوی دوستان من «
» آرشیو یادداشت ها «
» موسیقی وبلاگ «
» اشتراک در خبرنامه «